پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
رئیس دفتر سابق عمومی حفاظت اطلاعات با بیان اینکه زندگی راحت و پیشرفت در حوزه علم و اقتصاد، مرهون همین امنیت است گفت: آیا امروز مردم عراق، سوریه و افغانستان میتوانند بگویند اقتصاد و علم بیاید مشکل ما را حل کند؟
به گزارش پایگاه مردمی ارتش به نقل از گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- مهدی بختیاری و محمدمهدی یزدی:با حدود نیم قرن سابقه خدمت در نظام میتوان او را بخشی از تاریخ ارتش دانست.
امیر سید حسام هاشمی ورودی 1346 دانشگاه افسری است و وقتی انقلاب به پیروزی رسید، یک سالی از درجه سروانی او میگذشت.
نام او را همیشه در کنار نام سپهبد شهید صیاد شیرازی شنیدهایم که پیش از انقلاب گروهی پنهان در ارتش تشکیل داده بود و افسران انقلابی را سازماندهی میکرد.
خواهرش -سیده طاهره هاشمی- در کوران مبارزات انقلاب در سال 60 به دست منافقین و ضدانقلاب در آمل _ شهر زادگاهش_ به شهادت رسیده است.
حضور در مناصب مختلف و شهرهای متعدد ایران در طول سالهای خدمت در ارتش، از او یک افسر نظامی کارکشته با مشخصات خاص یک ارتشی ساخته است.
امیر سید حسام هاشمی از 14 مهر 1383 با حکم فرمانده معظم کل قوا به مدت 8 سال به ریاست «دفتر عمومی حفاظت اطلاعات» منصوب شد اما در طول بیش از 20 سال گذشته که شهید صیاد شیرازی «هیات معارف جنگ» را تشکیل داد، یکی از دغدغههای مهم او نیز این بود که پرچم صیاد بر زمین نماند.
با امیر هاشمی که هم اکنون از مشاوران نظامی رهبر معظم انقلاب و جانشین هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی است در دفتر این هیات به گفتگو نشستیم تا برایمان از 27 سال مدیریت و فرماندهی حضرت آیتالله خامنهای بر نیروهای مسلح بگوید.
ماحصل این گفتگوی 90 دقیقهای را در زیر میخوانید:
** 2 اقلیت و یک اکثریت در ارتش طاغوت
* یکی از مهمترین اتفاقات پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، حفظ ارتش بود و یکی از افرادی که همواره در این موضوع به کرار نام او شنیده میشود، آیتالله خامنهای است که در آن مقطع نمایندگی امام خمینی (ره) را در ارتش برعهده داشتند. اگر امکان دارد کمی درباره این نقش و حوادث آن مقطع صحبت کنید.
برای ورود به این بحث لازم است قدری از ارتش بگویم که ببینیم ما از کجا به کجا رسیدیم. از زمانی که پای آمریکاییها به ایران باز شد و مسئله نفت پیش آمد، ارتش به لحاظ کمی و کیفی شروع به رشد کرد که البته بیشتر این توسعه به لحاظ کمٌی بود.
پرسنلی که جذب ارتش میشدند چه در میان درجهداران، چه کارمندان و چه افسران معمولا از طبقات متوسط و ضعیف جامعه بودند، به دلیل سختی کار در ارتش کسانی که مرفه بودند و میتوانستند مثلا وارد کارهای اقتصادی و بازار شوند، معمولا به ارتش نمیآمدند. به خصوص درجه داران و کارمندان که تقریبا همه آنها از طبقه مستضعف و ضعیف بودند و افسرها هم بیشتر از همین طبقات و طبقه متوسط جذب ارتش میشدند.
معمولا اینطور است که طبقات ضعیف و متوسط جامعه دیندارتر هستند البته این یک حکم کلی نیست ولی معمولا اینطور است که استغنا، استکبار میآورد.
پرسنل ارتش در رژیم گذشته در سه دسته طبقهبندی می شدند، یک طبقه اقلیت که افراد وابسته به طاغوت و رژیم گذشته بودند. دسته دوم باز هم اقلیت مؤمن، معتقد و افراد تابع مرجعیت بودند و دسته سوم که اکثریت را شامل می شد، اگرچه افراد مسلمانی بودند اما آگاهیشان نسبت به مسائل سیاسی کم بود و به نوعی بینابین بودند و دو اقلیت بالا سعی میکردند اینها را با خود همراه کنند.
** پیام امام(ره) به فرماندهان ارتش شاه هم دلسوزانه بود
یکی از اشتباهات رژیم شاه - خصوصا در سال 57- این بود که ارتش را وارد حکومت نظامی کرد و این فرصتی شد تا اقلیت مؤمن در ارتش ارتباط خود را با روحانیت بیشتر کرده و میدان برای مبارزه باز شود.
طبقه اکثریت هم وقتی اوضاع را میدیدند، مردد میشدند. مثلا شما به خانه میرفتید و متوجه میشدید مادر، پدر، برادر و یا خواهر شما به تظاهرات رفته ولی شما در حکومت نظامی باید با آنها مقابله کنید. این موجب تردید میشد و آنها را سست میکرد.
هنر حضرت امام (ره) قبل از پیروزی انقلاب این بود که با نگاه پدرانه به همه نگاه میکردند مثلا شما وقتی به سخنرانیهای ایشان توجه میکنید ایشان برای همان اقلیت وابسته به رژیم هم پیام دارد که معنادار بود.
مثلا خطاب به ارتشیان میفرمودند «آقای ارتشبد! مگر نمیخواهی آقا باشی؟» یا «آقای فرمانده ارتش! مگر نمیخواهی با مردم باشی؟» یعنی همیشه صحبتهای ایشان امیدوارکننده، نصیحتگرانه و پدرانه بود.
** یاران امام(ره) به دنبال نفوذ در ارتش بودند
یاران امام هم همین طور بودند. آنها از اول به دنبال نفوذ در سازمان ارتش بودند. برادرزاده آقای ناطق نوری که خودشان از مبارزین مسلم بودند، از افسران نیروی مخصوص بود که ما در کردستان خدمت ایشان بودیم. افراد دیگری مانند شهید شهرامفر، شهید آبشناسان و بقیه افراد هم بودند که در این زمینه تلاش میکردند.
** سرهنگ نوروزی استاد زبان انگلیسی آقا بود
یکی از افرادی که از ابتدای مبارزه در جذب ارتشیها نقش مؤثر داشت، حضرت آقا (آیتالله خامنهای) بودند. ایشان برای مثال وقتی در مشهد دستگیر میشد و به زندان میافتاد، در زندان با پرسنل و افسر نگهبان ارتباط برقرار میگرفت.
ایشان قبل از انقلاب در مشهد جلساتی داشتند که برای مثال سرهنگ مهدی نوروزی که از همافران نیروی هوایی بود، استاد زبان انگلیسی آقا بود و به صورت خصوصی برای ایشان تدریس میکرد. امثال آقای نوروزی که توسط آقا در مسجد کرامت مشهد جذب شده بودند زیاد بود و ایشان روی آنها تأثیر زیاد داشت و در واقع به شخصه معتقدم بزرگترین نعمتی که خدا شامل حال این مملکت کرد و البته به خاطر هوشیاری امام(ره) بود، این است که به محض پیروزی انقلاب اولین کسی که امام برای نمایندگی خود در ارتش منصوب کرد حضرت آقا بود که اوایل اسفند 57 ایشان به ستاد ارتش رفت.
در آن مقطع به دلیل اینکه فرماندهان و سران ارتش نبودند، آن طبقه معتقد و ولایی و تابع مرجعیت رشد کرد و میدان را در دست گرفت و هنر بزرگ حضرت آقا جذب این قشر بود.
من خودم در آن مقطع در مشهد، کمیته انقلاب و اسلامی را در لشکر 77 تشکیل دادم. شهید صیاد در اصفهان بود، شهید شهرامفر در تیپ 23 نوهد و بقیه افراد هم در شهرهای دیگر به همین گونه عمل میکردند.
** ارتش امتحان خود را بخوبی پس داد
* شما خودتان چطور با ایشان ارتباط گرفتید؟
وقتی آقا به همراه مرحوم امیر سلیمی که آن موقع سرهنگ2 بود و ریاست دفتر ایشان را بر عهده داشت، در اسفند 57 به مشهد آمدند، من آنجا توسط مرحوم سلیمی و آیتالله واعظ طبسی به ایشان معرفی شدم.
در سال 58 در ستاد مشترک ارتش کمیتهای تشکیل شد که افرادی نظیر آقایان سلیمی، فروزان، کتیبه، اقارب پرست، نامجو و تعدادی دیگر عضو این کمیته بودند.
اینها جلسات منظمی در تهران داشتند برای جذب نیروهای مؤمن و خط دهی به آنها که این کمیته را خود آقا مدیریت میکردند و هدف آنها بازسازی، ساماندهی و تثبیت ارتش بود.
میدانید که در ماههای ابتدای پیروزی انقلاب که خدمت سربازی کم شده بود، اکثر سیاسیون و مسئولان معتقد بودند که ارتش باید منحل شود اما پایداری امام(ره) و مدیریت و هدایت آقا جلوی این کار را گرفت و البته ارتش هم امتحان خود را درست پس داد.
** حقوق ارتشیها در 27 بهمن 57 واریز شد
آن زمان که همه بحث انحلال ارتش را مطرح میکردند امام با آنها همراهی نکرد. در حالیکه در همه انقلابها بعد از پیروزی، ارتش منحل میشود اما جالب است که بدانید حتی در روز 27 بهمن 57 حقوق کارکنان ارتش واریز شد. نه تنها ارتش بلکه وزارت نفت که وابستگی بیشتری به خارج داشت و یا وزارت امور خارجه هم همین وضعیت را داشتند.
** تضعیف ارتش از نگاه امام(ره) حرام است
امام(ره) اگر میخواست ارتش را منحل کند همه بدون هیچ مقاومتی آن را میپذیرفتند اما نه تنها ارتش منحل نشد بلکه حضرت امام 29 فروردین سال 58 را روز ارتش نامید و فرمان داد تا ارتش با تمام قوا در تمام شهرها رژه برود و تضعیف ارتش را هم حرام کردند.
** ارتش در ابتدای جنگ جلوی پیشروی عراق را گرفت
به اعتقاد بنده بعد از انقلاب، ارتش بازوی توانای امام(ره) بود که ضد انقلاب هدفش قطع این بازو بود.
شما نگاه کنید در ابتدای جنگ که ارتش عراق میخواست ظرف 3 روز خوزستان و یک هفته تهران را بگیرد، چه کسی جلوی عراق را گرفت و 6 روز جلوی پیشروی آنها را سد کرد؟ این مقاومت ارتش و مراکزی نظیر پادگان دژ بود که موجب شد رسیدن ارتش عراق تا پل کرخه 6 روز طول بکشد.
** نامه گلایهآمیز صیاد شیرازی به آقا
* ارتباط شهید صیاد شیرازی با آیت الله خامنهای از کجا شکل گرفت؟
شهریور سال 58 من به اتفاق شهید صیاد شیرازی برای ملاقات با حضرت آقا به تهران آمدیم. من از مشهد آمده بودم و شهید صیاد از اصفهان. حضرت آقا در آن مقطع یکی از سران حزب جمهوری بودند و قرار شد ما ایشان را در دفترشان در این حزب ملاقات کنیم. قرار ما عصر بود اما دو سه ساعت که ماندیم، خبری نشد و نتوانستیم ایشان را ببینیم.
شهید صیاد نامهای برای آقا نوشتند که با گلایه شروع میشد. این نامه را چند سال قبل (89 یا 90) که خدمت ایشان بودیم، در اختیار آقا گذاشتم. خلاصه آن روز شهید صیاد نامه گلایه آمیزی به آقا نوشت که ما برای دیدار شما آمدیم ولی نتوانستیم با شما ملاقات کنیم. در نامه هم قید کرد که ما پیشنهاداتی برای اداره ارتش، خصوصا اداره دانشگاه افسری داشتیم. این نامه در دو صفحه بود.
ما قصد داشتیم تا فردای آن روز در تهران باشیم. حضرت آقا که شب نامه را دیده بودند، سپردند هر طور شده اینها را پیدا کنید و بگویید شب به منزل ما بیایند. منزل ایشان در خیابان ایران بود. ما رفتیم و چند ساعت جلسه ما طول کشید.
ایشان با دقت تمام و با حوصله به همه حرفهای ما گوش دادند. از همان جا بود که صیاد شیفته رهبری شد و ایشان هم شهید صیاد شیرازی را به خوبی دریافت کرد و ما بعدها دیدیم که در مقاطع مختلف، از جنگ کردستان گرفته تا زمان بنیصدر -که دو درجه از صیاد گرفت- و بعد زمانی که صیاد فرمانده نیرو شد و در مقاطع مختلف تا روز شهادت ایشان که حضرت آقا خم شد و تابوت او را بوسید، از شهید صیاد شیرازی حمایت کرد.
جالب است فردای شهادت صیاد که خانوادهاش بر سر مزارش رفته بودند متوجه شدند آقا یک ساعت قبل به آنجا آمده و گفتند من دلم برای صیاد تنگ شده است.
** خدمت 38 ساله رهبری در ارتش
این حرکات آقا در واقع مدیریت ایشان بر ارتش است. حرمت گذاشتن به صیاد شیرازی یعنی حرمت گذاشتن به ارتش.
آقا وقتی در کردستان حضور داشت به جزئیات کار توجه میکرد. سال 59 که من مجروح شدم ایشان به ملاقاتم آمد. در آن زمان من سروان بودم و ایشان نماینده امام در شورای عالی دفاع.
در مقطع جنگ هم علیرغم تلاش بنیصدر برای ایجاد اختلاف بین نیروها، این حضور و مدیریت آقا بود که ایجاد وحدت میکرد و الان که 38 سال از پیروزی انقلاب میگذرد در واقع 38 سال است که ایشان در ارتش خدمت میکنند.
**سخنان داغ رهبری درباره حادثه منا ورق را برگرداند
آقا در تمام مراسمهای فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه افسری ارتش شخصا شرکت میکنند جز یک مورد که ایشان رئیسجمهور بود و در خارج از کشور به سر میبردند.
در این حضور ایشان مسائل بسیار مهمی را هم مطرح میکنند. مثلا سال گذشته در همین دانشگاه علوم دریایی نوشهر بود که با آن سخنرانی داغ خود مسئله منا را مطرح کردند که ورق برگشت.
** هیچ کس اندازه آقا در اتحاد نیروهای مسلح نقش ندارد
* اندکی بعد از انقلاب، حضرت امام(ره) دستور تشکیل سپاه پاسداران را دادند. چرا وقتی ارتش بود، یک نیروی نظامی دیگر تشکیل شد؟ وظایف اینها نوعی موازی کاری نبود؟
اولا باید بر این نکته تاکید کنم که در سازماندهی، هدایت، بکارگیری و ارتباط ارتش و سپاه و وحدت آنها آن کسی که بیش از همه نقشآفرینی کرد، آقا بود. اگرچه دیگران هم حضور داشتند اما نقش هیچکس به اندازه ایشان نیست و ما خدا را شکر میکنیم و افتخار داریم به اینکه در ارتشی هستیم که ایشان آن را ارتش حزبالله نامید و افتخار میکنیم که فرماندهیمان مرجع تقلیدمان است و این افتخاری است که نصیب هیچ ارتشی در دنیا نشده است.
** تشکیل سپاه در کنار ارتش از مصادیق نبوغ حضرت امام(ره) بود
امٌا درخصوص تشکیل سپاه در کنار ارتش،معتقدم این موضوع یکی از مصادیق هوشیاری و نبوغ حضرت امام (ره) بود.
سپاه پاسداران در اردیبهشت 58 چند روز بعد از نامگذاری روز ارتش تشکیل شد و 5 آذر همان سال هم حضرت امام دستور سازماندهی بسیج را صادر کردند تا اینها برای حفظ انقلاب کمک کنند. اینها در هیچ کجای جهان نمونه ندارد.
در آن مقطع، در واقع حضرت امام(ره) دشمنشناسی خوبی کردند و در واقع سپاه برای حفظ دستاوردهای انقلاب تشکیل شد.
وظایف ارتش و سپاه در قانون اساسی کاملا تفکیک شده و مشخص است. این ها وظایفشان هیچ تداخلی با هم ندارد و به عنوان دو نیروی موازی یکدیگر نیستند بلکه پشتیبان هم هستند و ما این کمک کردن به یکدیگر را در مقاطع مختلف به ویژه در 8 سال جنگ تحمیلی به خوبی دیدیم.
در همین جنگ بود که سپاه رشد کرد و توسعه یافت و اگر یک کارشناس خبره نظامی به عمق قضیه توجه کند، میبیند که این دو نهاد اگرچه به صورت ظاهری شباهتهایی با هم دارند اما به هیچ عنوان با یکدیگر موازی نیستند.
** من سپاه مشهد را تشکیل دادم
* نقش ارتش در مقطع تشکیل سپاه چه بود؟ برخی میگویند این ارتش بود که به پاسدارها که طبیعتا تجربه کار نظامی هم نداشتند، در برخی موضوعات آموزش داد.
من خودم سپاه مشهد را تشکیل دادم. در واقع شهید کلاهدوز که خودش از افسران ارتشی بود به مشهد آمد و گفت که میخواهد در اینجا سپاهی تشکیل دهد. آیتالله طبسی من را به ایشان معرفی کرد و ما هم باشگاه افسران را که بعدا به نام «جوادالائمه(ع)» نامگذاری شد، در اختیار آنها گذاشتیم.
شهید کلاهدوز اصرار داشت من خودم فرماندهی سپاه آنجا را بر عهده بگیرم ولی گفتم که در لشکر 77 کارهای زیادی دارم و یک شخص روحانی را برای فرماندهی سپاه معرفی کردیم که بعدا هم شهید شد.
بعد این مجموعه را به پادگان سپاه دانش منتقل کردیم که داخل لشکر بود و این مکان بعدها در اختیار سپاه قرار گرفت.
** آموزش به پاسدارها توسط لشکر گارد در تهران
در واقع میخواهم بگویم که ارتشیها نقش زیادی در تشکیل و آموزش سپاه داشتند. همین شهید کلاهدوز یک نمونه بود که بعدها رئیس ستاد سپاه هم شد و یا صیاد شیرازی در اصفهان کمکهای زیاد برای تشکیل سپاه کرد. در تهران هم لشکر گارد و لشکر یک تهران و تیپ نوهد نقش زیادی در آموزش پاسدارها داشتند.
** ارتش برای تبلیغ التماس نمیکند
* امیر! قبول دارید که نقش ارتش خصوصا در جنگ، آنطور که شایسته عملکرد این نهاد بود به جامعه معرفی نشده؟ برخی از فرماندهان قدیمی ارتش معتقدند یکی از ایرادات به خود فرماندهان بر میگردد که نیامدند و مثلا خاطرات خود را بازگو کنند.
یکی از دلایل می تواند همین باشد. البته انقلاب که شد ما در سازمان ارتش با تغییراتی روبهرو شدیم. قبلا ما قبلا واحد روابط عمومی داشتیم که کارهای رسانهای و تبلیغات را بر عهده داشت که این روابط عمومی منحل شد و جای خود را به سازمان عقیدتی سیاسی داد که یک تشکیلات جدید بود و مثلا یک روحانی که با چند نفر به این کار منصوب شده بودند، تجربه زیادی نداشتند.
از طرف دیگر یک فرهنگ حفاظتی بر ارتش حاکم بود. هر چند در دو سال اول بعد از پیروزی انقلاب اصلا ما چیزی به نام حفاظت اطلاعات نداشتیم و ضد اطلاعات منحل شده بود (من خودم ضد اطلاعات لشکر 77 را منحل کردم) ولی این فرهنگ همچنان بر ارتش حاکم بود.
ارتشیها آموزش دیده بودند که باید مسائل حفاظتی را رعایت کنند و مثلا هیچ وقت نباید متن و اسرار جلسات، جایی بازگو شود.
خود ما وقتی از جلسات عملیاتی بیرون میآمدیم، حتی یادداشتهایمان را هم از بین میبردیم. حسن این کار این بود که اسرار حفظ میشد و به دست دشمن نمیافتاد اما از طرف دیگر جنگ ما یک جنگ مردمی بود و حضور مردم هم در سپاه تجلی داشت. بنابراین مثلا هر کسی که دوربین داشت با دوربینش میآمد، کسی که ضبط صوت داشت با ضبطش و برخی هم با قلمشان میآمدند اما به هر حال الان به لحاظ اسناد و نوشتههای رسمی، ارتش یک موقعیت بینظیر هم دارد.
البته شاید یکی از موارد کمرنگ بودن ارتش در تبلیغات هم این باشد که خیلی این نیاز احساس نمیشد.
افراد معتقد بودند حفظ امنیت و حراست از مرزهای کشور وظیفه ماست و خیلی لازم نیست بگوییم چه کار کردیم. مردم هم خودشان این موضوع را میدانند اما یک نکته دیگر میتواند این باشد که ما در ارتش برای تبلیغ التماس نمیکنیم. این فرهنگ ماست و شأن ما اجازه این کار را نمیدهد.
البته همچنان معتقدم یکی از دلایل همان نبود روابط عمومی در آن سالهاست. خب ما باید بپذیریم که وقتی انقلاب شد ما یکسری چیزها را از دست دادیم اما یکسری مسائل را به دست آوردیم. آنچه از دست دادیم خیلی مهم نیست ولی توجه کنید که اگر در اول انقلاب، ارتش منحل شده بود، امروز ما این امنیت را نداشتیم.
** سخنان رهبری منشور کار ما در سازماندهی امور اسرا بود
* با برخی فرماندهان که صحبت میکردیم، تقریبا همگی آنها بر جدیت، دقت و سختگیری رهبر معظم انقلاب به عنوان فرمانده کل قوا در موضوعات مرتبط با نیروهای مسلح تاکید داشتند. شما خودتان حدود 8 سال (از مهر 1383) به عنوان رئیس دفتر عمومی حفاظت اطلاعات، ارتباط نزدیکی با ایشان داشتید. این موضوع را چطور دیدید؟
حضرت آقا انسانی فکور، باهوش و اهل مطالعه است که زمان را به دقت مدیریت کرده و موضوعات را با جدیت خاصی پیگیری میکند.
یادم هست سال 84 که برای ارائه گزارش عملکرد یکساله خدمت آقا رسیدم، یکی از موضوعاتی که مطرح کردم بحث کمیسیون اسرا بود چرا که مدیریت این کمیسیون -که شهید نظران آن را بر عهده داشت- با این دفتر بود.
به ایشان عرض کردم حالا که همه اسرا رفتهاند، ما قصد داریم اسناد و مدارک آنها را سازماندهی کنیم.
حضرت آقا در آن جلسه به اندازه یک صفحه مطلب فرمودند که شد منشور ما برای انجام این کار و ما تا سال 90 به مدت 6 سال بر روی آن کار کردیم که امروزه این اسناد و مدارک در بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس بایگانی شده است و یکی از اقدامات بسیار مهم است که در آن حدود 900 موضوع وجود دارد و تمامی مطالب در خصوص اسرا جمع شده و به صورت دیجیتال درآمده است.
** تعداد اسرای عراقی در ایران بیش از 7 لشکر بود
ما در این پروژه با بیش از هزار و دویست افسر و درجهدار درگیر در نگهداری 70 هزار اسیر عراقی -که تعداد آنها بیش از 7 لشکر میشد- مصاحبه کردیم و خاطرات آنها ضبط و تدوین شده است. ما حتی مسائل مربوط به اسرای ایرانی را هم که آقای دهنمکی بر روی آن کار میکرد از ایشان خریدیم و سازماندهی کردیم.
حضرت آقا بر روی این موضوع بسیار تأکید داشتند و فرمودند باید کاری کنید تا 300 سال آینده وقتی افراد خواستند به این اسناد مراجعه کنند، بدانند که ما با اسرای عراقی چطور رفتار کردیم و عراق با اسرای ما چه کار کرد.
** آقا برای کسب اطلاعات محدود به دفتر نیست
آقا اطلاعات را دقیق جمعآوری میکند و برای این کار به دفترشان هم محدود نیستند و اطلاعات را از همه جا می گیرند. حتی برای یک یادداشت کوچک و جزئی که گاهی به دستشان میرسد وقت میگذارند.
البته تیمهای کارشناسی دقیقی هم دارند که موضوعات را از طریق آنها نیز پیگیری میکنند.
** هیچکس را به اندازه رهبری پیگیر راه امام(ره) ندیدم
من هیچکس را ندیدم که اینقدر به اندازه ایشان دقیق پیگیر راه امام(ره) باشند. در تمام سخنرانیهایشان اسم امام(ره) و راه امام(ره) مطرح است و امام(ره) هم چیزی جز حرف خدا و قرآن نمیزند و برای همین هم هست که خدا به ایشان کمک میکند.
** برخورد رهبری با فرماندهان در عین سختگیری، توام با مهربانی است
* این سختگیری ایشان تا چه حدی است؟ یعنی میخواهم بدانم برخوردی که ایشان با فرماندهان نظامی دارند چطور است؟
گاهی برخی مدیران به خاطر سختگیری، رفتاری خشن و برخوردی تند و صرفا آمرانه دارند اما این موضوع در مدیریت رهبری وجود ندارد یعنی در عین سختگیری خیلی راحت با انسان ارتباط برقرار میکنند.
من در طول مدت مسئولیت همینطور که راحت با شما صحبت میکنم، همین طور با ایشان صحبت میکردم. طوری که انسان احساس نمیکند در برابر یک رئیسی نشسته که با نگاه خود تمام وجودت را ذوب میکند و شما نمیتوانید با او صحبت کنید.
در عین صلابت، رفتارشان پدرانه است و در عین اینکه آمرانه است ولی توأم با مهربانی و شفقت است. ممکن است از شما بازخواست کنند اما همراه با ایجاد ترس نیست. وقتی که ایراد میگیرند، میدانید که بهانهجویی نمیکنند و حرف را اگر منطقی باشد با جان و دل میپذیرند.
به هر حال لحن و نوع نگاه بسیار مهم است و ایشان کاملا نگاهی پدرانه و دلسوزانه دارند.
** مدیران یاد بگیرند که از آقا خرج نکنند
اینطور میخواهم بگویم که اگر هر ایرادی دیده میشود از طرف ما مدیران است. من معتقدم ما باید رهنمود رهبری را بشنویم و کار کنیم و خودمان را خرج کنیم نه اینکه ایشان را خرج خودمان کنیم. اگر مدیران ما این را بیاموزند، کارها درست خواهد شد ولی برخی برای اینکه به زیرمجموعه خود تحکم کنند میگویند آقا فلان طور گفته است.
** تغییر نام و وظایف دفتر عمومی حفاظت اطلاعات
* وظیفه دفتر عمومی حفاظت اطلاعات که بعد از مسئولیت شما به دفتر سیاستگذاری حفاظت اطلاعات تغییر نام داد، چه بود؟
بعد از پایان مأموریت بنده در دفتر عمومی حفاظت اطلاعات این دفتر به دفتر سیاست گذاری حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح تبدیل شد و من مسئولیت را به آقای رمضانی واگذار کردم.
پیش از این، وظیفه دفتر عمومی حفاظت اطلاعات هماهنگی بین حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح بود و مسئول آن در شورای هماهنگی اطلاعات که وزیر اطلاعات هم ریاست آن را بر عهده دارد عضو است.
بعدها خود بنده بارها درخواست کردم که این دفتر به امر سیاستگذاری حفاظت اطلاعات نیز بپردازد.
* یعنی شما از حفاظت اطلاعت نیروها بازخواست هم میکردید؟
بازخواست به آن معنا نداشتیم ولی به دلیل رفاقتی که وجود داشت، افراد به حرف ما گوش میکردند.
البته دفتر حفاظت عمومی دو وظیفه سنگین داشت که یکی از آنها همان اداره امور اسرا بود که 20 سال درگیر این موضوع بود و به همین دلیل خیلی به وظیفه حفاظت اطلاعات نمیرسید.
بنده که مسئولیت را بر عهده گرفتم، دیگر تمام اسرا رفته بودند و فقط کار تدوین تاریخ مانده بود که من از گروهی از بازنشستهها دعوت کردم تا این کار را انجام بدهند.
از آنجا که خودم بعد از انقلاب بنیانگذار حفاظت اطلاعات نیروی زمینی ارتش بودم و با وظایف این ارگان آشنایی داشتم، سعی کردم این ارتباط به صورت تنگاتنگ میان حفاظت اطلاعات نیروها برقرار شود.
ما جلسات زیادی در سطح رؤسا و کارشناسان داشتیم و از این طریق اطلاعات تبادل میشد و نیروها به هم وصل میشدند و بعد به این نتیجه رسیدیم که باید بر روی کار آنها نظارت نیز وجود داشته باشد که این دفتر به دفتر سیاستگذاری حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح تبدیل شده است.
** رهبری مرتبا از نیروهای نظامی گزارش میگیرند
* رهبر معظم انقلاب در مقاطعی، برخی عبارات را بکار میبرند که اینها گاها در حکم یک استراتژی و یا یک دستور تعبیر میشود. مثل تهاجم فرهنگی، جنگ نرم، نفوذ، مهندسی فرهنگی و یا غیره. در حوزه نظامی هم ایشان تعابیر مهمی دارند که یکی از آنها استراتژی «تهدید در برابر تهدید» بود. اخیرا هم ایشان بر روی افزایش توان تهاجمی نیروهای مسلح تاکید داشتند. این توجه ویژه به توان مقابله به مثل با تهدیدات از کجا نشات میگیرد؟
شما نگاه کنید اولین اقدام آقا در ارتش در همان سالهای اول انقلاب، ایجاد جهاد خودکفایی بود که از نیروی هوایی شروع شد. یعنی ایشان از همان ابتدا معتقد به تقویت بنیه دفاعی بودند.
بعد از جنگ هم که ستاد کل نیروهای مسلح تشکیل شد همین موضوع را مرتبا و با دقت پیگیری کردند.
ایشان مرتب از نیروها گزارش میگیرند و یکشنبهها که روز ملاقات با نظامیهاست، با مسئولان ستاد کل و فرماندهان ارتش و سپاه جلسه دارند. البته در گذشته با فرماندهان نیروها نیز ملاقات میشد که بعدا کم شد.
سپس ایشان معاونت اشراف را در ستاد کل راهاندازی کردند تا پیشرفت نیروهای مسلح با رقابت سالم و نظارت توأم باشد.
** تهدیدات علیه جمهوری اسلامی رو به افزایش است
از طرف دیگر، ما از همان فردای پیروزی انقلاب یعنی از 23 بهمن 57 تا امروز مدام با تهدید روبهرو هستیم و این تهدید دائمی بوده و نه تنها کم نشده بلکه روز به روز افزایش مییابد و اگر دشمن به این نتیجه برسد که ما ضعیف شدهایم حتما حمله خواهد کرد. ما هم وقتی میتوانیم تهدید را با تهدید جواب بدهیم که توان دفاعی بالایی داشته باشیم.
سال 62 بنده به همراه شهید صیاد شیرازی برای تست اولین موشک ساخت صنایع دفاعی که به نام «عقاب» نامگذاری شده بود به دزفول رفتم. موشک را روی لانچری گذاشته بودند که با تراکتور کشیده میشد. شلیک که شد، 200 متر آن طرفتر به زمین افتاد و منفجر هم نشد.
همان جا یکی از افسران نیروی زمینی به نام سرگرد معصومزاده که بعدا رئیس جهاد خودکفایی ارتش شد، گفت من این موشک را بر روی لانچر کاتیوشا سوار میکنم و این را در مسجدسلیمان تست کرد و سال 65 که من فرمانده توپخانه گروه 33 بودم، تنها یگانی که لانچر عقاب داشت ما بودیم.
** آقا «تهدید در برابر تهدید» را بعد از تقویت بنیه دفاعی مطرح کردند
این موشک 40 کیلومتر برد داشت که البته از 10 شلیک، شاید 4-3 مورد آن هم درست عمل نمیکرد. به هر حال این روند از اینجا شروع شد و امروز صنایع موشکی ما به حدی است که میتوانیم تهدید را با تهدید جواب دهیم.
در دیگر موارد هم همینطور است. حضرت آقا ابتدا بنیه دفاعی را تقویت کردند و بعد بحث تهدید در برابر تهدید را مطرح فرمودند چرا که اگر شما این توانمندی را نداشته باشید، نمیتوانید تهدید را با تهدید جواب دهید. دشمن هم این را میداند.
ما اصلیترین دشمن آمریکا هستیم و آمریکا در برآوردهایش به این نتیجه رسیده است که نمیتواند با ما مقابله کند و اگر روزی ما را در موضع ضعف ببیند، یک دقیقه هم دست روی دست نخواهد گذاشت.
** کوتاه آمدن در برابر دشمن به دلیل عدم باور به شعار «ما میتوانیم» است
کاری که ما در هیأت معارف جنگ انجام میدهیم انتقال همین تجربیات گذشته به نسل جوان است و اینکه «ما میتوانیم» و اگر جایی کوتاه میآییم برای این است که به این شعار باور نداریم.
تنها زمانی این دشمنیها پایان مییابد که ما دست از جمهوری اسلامی و شعار «نه شرقی، نه غربی» برداریم، به آنها وابسته شویم و اسرائیل را قبول کنیم آن وقت تازه چیزی شبیه عربستان خواهیم شد.
** با امتیاز دادن تهدید از بین نمیرود
البته ما میتوانیم در سیاست با آنها بازی کنیم ولی این باید با هشیاری توأم باشد و اینکه فکر کنیم اگر با دادن امتیاز، تهدید از بین میرود یک باور غلط است.
** اگر حرفی برای گفتن داریم در پناه قدرت دفاعیمان است
* اخیرا دیدگاهی از سوی برخی مطرح شده که میگوید بجای سرمایه گذاری در امور نظامی، باید به مسایل اقتصادی و رفاهی جامعه پرداخته شود. شما چقدر این دیدگاه را قبول دارید؟
من از شما این سوال را میپرسم، اگر امنیت نباشد میشود کاری کرد؟
یادم هست در اردیبهشت 59 به همراه شهید صیاد شیرازی و سردار رحیم صفوی برای انجام مأموریتی به کردستان رفتیم. وقتی هواپیمای ما در فرودگاه سنندج به زمین نشست، از پشت ارتفاعات، 8 خمپاره 81 به سمت هواپیمای ما شلیک شد و 2 نفر مجروح شدند.
ما 20 روز جنگیدیم تا توانستیم سنندج را آزاد کنیم. امروز اگر شما با ماشین از تهران به سنندج و سپس به مریوان و سقز و بانه و سردشت بروید متوجه این امنیت میشوید.
اگر امروز امنیت وجود دارد، راحت زندگی میکنیم و کشور در حوزه علم و اقتصاد پیشرفت کرده مرهون همین امنیت است. شما امروز به عراق، سوریه و افغانستان نگاه کنید. آیا مردم میتوانند بگویند اقتصاد و علم بیاید مشکل ما را حل کند؟ اگر امنیت نباشد هیچ کاری نمیشود کرد.
وضعیت ما مثل ماهی درون آب است که قدر آب را نمیداند. امروز اگر ما حرفی برای گفتن داریم، در پناه قدرت دفاعیمان است.
** نمیتوان با آمریکا کنار آمد
البته نیروهای مسلح ما چون ولایی و تابع رهبری هستند زیادهخواهی نمیکنند. با سیلی صورت خود را سرخ میکنند و گوش به فرمان رهبر خودشان هستند. اگر ایشان بگویند بجنگ، میجنگند و اگر بگویند صلح، صلح میکنند.
به هر حال از نگاه ما نظامیان، نمیتوان با آمریکا کنار آمد چرا که رابطه آمریکا با ما، به فرموده امام(ره) همان رابطه گرگ و میش است و ما هرچه میتوانیم باید خودمان را قوی کنیم. نمیتوان با آمریکا سازش کرد چون ایده و شعار ما با هم تفاوت دارد.
** اگر به سوریه کمک نکنیم تهدید به مرزهای ما میآید
* تحولات منطقه را چقدر در ارتباط با ایجاد ناامنی در ایران میدانید؟
تهدیدات و حوادث موجود در منطقه همگی با هدف مقابله با جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد و از آنجا که آنها توان مقابله مستقیم با ایران را ندارند، در کشورهای دیگر از جمله سوریه وارد جنگ شدند و ما اگر به سوریه کمک نکنیم آنها پس از اشغال این کشور و همچنین عراق با ما هم مرز شده و تهدیدات را مستقیم متوجه ما خواهند کرد چرا که ما به هیچ عنوان نمیتوانیم با وهابیها و تکفیریها کنار بیاییم پس یکی از کارهای اساسی این است که در بیرون از خانه خودمان با آنها بجنگیم.
** کارهای بزرگی در 27 ریاست سرلشکر فیروزآبادی بر ستادکل صورت گرفت
* یکی از تغییرات مهمی که اخیرا در نیروهای مسلح شاهد آن بودیم، پایان ماموریت سرلشکر فیروزآبادی در ستاد کل و جایگزینی یک فرمانده جوانتر به جای ایشان یعنی سرلشکر باقری بود. این تغییر ریاست ستاد کل چه آثاری خواهد داشت؟
تغییر و تحول معمولا پیشرفت را به دنبال خود دارد و برای همین است که گردش مدیریت و تغییر مدیران و آمدن فرد جدید در مسند کار، یک موضوع مهم در همه حوزهها محسوب میشود.
سردار فیروزآبادی در طول 27 سال ریاست بر ستاد کل نیروهای مسلح کارهای بزرگی انجام داد از جمله آنها یکپارچگی و وحدت میان نیروهای مسلح، سازماندهی وظایف و تبیین قوانین و نیز به رسمیت شناخته شدن ستاد کل بود که اینها از جمله زحمات مهم ایشان است.
** انتصاب سرلشکر باقری برای نسل جوان نیروهای مسلح امیدآفرین است
این انتصاب جدید هم حاصل یکی دو سال اخیر نیست. 5-4 سال قبل این موضوع پیشبینی شده بود و اصلا که یکی از دلایل ایجاد ارکان در ستاد کل که معاونتهای مهمی مثل اطلاعات عملیات، لجستیک، پرسنلی و ... را اداره میکرد، همین بود که سردار باقری بیشتر با امورات مربوطه آشنا شود.
البته ایشان خودشان هم در طول سالها از مناصب پایین تا معاونت اطلاعات عملیات ستاد کل حضور داشتند و تجربیات زیادی دارند.
به هر حال آمدن ایشان هم به نوعی یک امید برای نسل جوان است. البته باید از زحمات سردار فیروزآبادی هم تقدیر کرد که البته شد چراکه کارهای بزرگی در زمان ایشان انجام شده است.
** وظیفه پیگیری سرنوشت 4 دیپلمات با وزارت خارجه است
* اخیرا موضوعاتی درخصوص سرنوشت 4 دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان مطرح شده مبنی بر زنده بودن احتمالی آنها. شما خبری در این باره دارید و اصولا پیگیری این ماجرا با کیست؟ نیروهای مسلح یا دستگاه سیاست خارجی؟
پیگیری این موضوع بر عهده وزارت خارجه است و معتقدم اگر از مسیری غیرصحیح پیگیری شود، نتیجه نخواهد داد هرچند خودم معتقدم احتمال اینکه این عزیزان به شهادت رسیده باشند، زیاد است.
** آخرین ملاقات با صیاد شیرازی 4 روز قبل از ترور
* شما از دوستان بسیار نزدیک سپهبد شهید علی صیاد شیرازی هستید و ما بارها در سخنان شما شنیدیم که از سجایای اخلاقی و حرفهای ایشان صحبت کردید. آخرین دیدار شما با ایشان چه زمانی بود و چه شد که هیات معارف جنگ که صیاد شیاری پایه گذار آن بود، بعد از شهادت ایشان نه تنها تعطیل نشد، بلکه گسترش هم پیدا کرد؟
4 روز قبل از شهادت صیاد شیرازی یعنی 17 فروردین 78 ساعت 3 بعدازظهر با ایشان ملاقات کردم و ایشان به من مأموریت داد تا برای تعیین محل آموزش دانشجویان افسری در هیأت معارف جنگ، به جنوب کشور بروم.
آن زمان موبایل هم زیاد نبود. ایشان یک دستگاه موبایل به من داد تا با هم در ارتباط باشیم. روز سهشنبه بود. فردای آن روز صیاد شیرازی برای ملاقات با مادرش به مشهد رفت ولی از طریق تلفن با هم ارتباط داشتیم.
من جمعه عصر به تهران برگشتم و صبح شنبه برای تنظیم گزارش به محل کار آمدم. آن موقع من ریاست سازمان حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس ارتش را هم بر عهده داشتم که خودم آن را پایهگذاری کرده بودم.
ساعت 8 صبح امیر سرتیپ بختیاری به من زنگ زد و پرسید که از صیاد خبر داری؟ میدانستم که قرار بود عصر جمعه از مشهد برگردد. گفتم نه. قرار است برای ارائه گزارش خدمت ایشان بروم. امیر بختیاری گرفت اخباری رسیده مبنی بر اینکه صیاد را ترور کردند.
من یک لحظه جلوی چشمم تصویری مجسم شد که صیاد به من گفت نگذار پرچم هیأت معارف جنگ بر زمین بماند. همان لحظه گفتم اگر ترور شده حتما شهید شده است چون همیشه آرزوی شهادت داشت. بعد پیش خود فکر کردم چه کار کنیم که هیأت معارف جنگ تعطیل نشود.
فردای ترور صیاد، یعنی روز یکشنبه امیر صالحی فرمانده فعلی ارتش که آن زمان فرماندهی دانشگاه افسری را بر عهده داشت با من تماس گرفت و گفت چه کار کنیم؟ قرار بود سهشنبه کلاس هیأت معارف در دانشگاه افسری برگزار شود.
** خود شهید صیاد در این جلسات شرکت میکرد؟
بله. این جلسات هر سهشنبه از ساعت 6 تا 8 صبح برای دانشجویان برپا میشد که حتی اگر سخنران هم کسی غیر از صیاد شیرازی بود، ولی خودش حتما شرکت میکرد.
** آقا پیگیر کلاسهای هیات معارف جنگ بودند
به امیر صالحی گفتم فعلا کلاس را تعطیل نکنیم تا ببینیم تکلیف چیست. قرار بود روز سهشنبه امیر حسنی سعدی سخنران برنامه باشد. با ایشان که تماس گرفتیم گفت نمیتوانم بیایم.
یکشنبه عصر هم اعلام کرده بودند که روز سهشنبه قرار است آقای هاشمی رفسنجانی در ستاد مشترک ارتش با فرماندهان دیدار کند. روز دوشنبه که پیکر صیادشیرازی برای تشییع از ستاد کل بیرون آمد، آقای صالحی گفت سردار شیرازی (رئیس دفتر نظامی رهبر انقلاب) سریعا از میان جمعیت به سمت من آمد و گفت آقای صالحی! کلاسهای هیأت معارف جنگ چه میشود؟ من هم ناخودآگاه گفتم دوستان شهید صیاد هستند و این کلاسها تعطیل نخواهد شد.
در واقع حضرت آقا این موضوع را از طریق سردار شیرازی پیگیری میکردند که این جلسات تعطیل نشود. ما در بهشت زهرا بودیم که آقای صالحی این موضوع را به ما گفت و همین برای ما حجت شد.
با امیر آراسته که جانشین فرمانده ارتش بود تماس گرفتم و گفتم که فردا من و امیر صالحی در جلسه دیدار با آقای هاشمی نیستیم و برای برپایی کلاس هیأت معارف به دانشگاه افسری میرویم. آن روز، روز خاصی بود. 10 روز بعد هم دانشجویان را به اردوگاه بردیم و 8 ماه بعد درخواست کردیم تا امیر آراسته به عنوان مسئول هیأت معارف جنگ معرفی شود.
** میخواهیم به نسل جوان ارتش بگوییم که در جنگ چه گذشت
* شرکت در کلاسهای هیات معارف جنگ برای دانشجویان افسری اجباری است؟
بله. این دوره شامل 50 ساعت کلاس تئوری و 10 روز حضور در منطقه میشود. برای کلیه پرسنل وظیفه هم برای لیسانس به بالا 16 تا 17 ساعت و برای دیپلم به پایین 8 ساعت کلاس در نظر گرفته میشود.
یکی از اهداف کلاسهای هیأت معارف این است که ما به نسل جوان ارتش بگوییم که در جنگ چه گذشت و ارتش چه کرد. البته در دورههای عالی به صورت تخصصیتر صحبت میشود. هرچند شهید صیادشیرازی وقتی این مرکز را تشکیل داد، حتی در بسیج و در مساجد هم شرکت میکرد و به سخنرانی در این باره میپرداخت.
انتهای پیام/
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.